چند هفته ای می شد که به اتفاق خانواده سه نفری قدم بر خاک کانادا نهاده بودیم و از همان روزهای اول چشمم به جمال مجلات و روزنامه های رنگارنگ فارسی زبان مونترال باز شده بود . ولی طی روزهای اول آنچنان درگیر رفت وامد به ادارات وسازمانها و ثبت نام مدرسه و خرید وسائل آپارتمان اجاره ای بودیم که امکان اینکه سر فرصت بتوانم مقالات و اخبار این مطبوعات را بخوانم ،نداشتم .
تا اینکه یک روز چشمم به بخش اگهی های مجله هفته افتاد و متوجه شدم که انجمنی بنام انجمن زنان مونترال وجود دارد ولی فقط با ذکر آدرسی. کنجکاوانه تلفن را برداشتم وبا مجله هفته تماس گرفتم و ازشون خواستم اگر شماره ای از این انجمن دارند در اختیارم بگذارند.آقائی از آنطرف خط اعلام کردند در صورت کسب شماره ای با من تماس خواهند گرفت ... چند روزی گذشت ولی خبری از ارسال شماره تلفن نشد . فهمیدم که باید خودم پیگیر باشم بهمین دلیل مجددن با مجله تماس گرفتم وخوشبختانه پس از پیگیری، همانروز شماره ای به من داده شد . دیگر درنگ نکردم وبلافاصله با شماره مذکور تماس گرفتم وخانمی با صدای مهربان و دلنشین که حکایت از میانسالی وی داشت ، جواب تلفن را داد و منهم از فرصت استفاده کردم وسئوالات متعددی از ایشان پرسیدم و اولین چیزی که برای آن اشتیاق داشتم ،دیدار این جمع نازنین از زنان ایرانی مقیم مونترال بود .
بنابراین زمان و مکان جلسه را یادداشت نمودم و تا زمان برگزاری جلسه انجمن لحظه شماری میکردم . شاید بپرسید چرا لحظه شماری ؟ لحظه شماری برای اینکه ، بگویم از آنچه که در طی این سالهای آخری که در وطن بودم ، چه جورها وستم هائی که بر خواهران و مادران من برفت ،سرگذشت غم انگیز بخش عظیمی از زنان وطنم که از ظلم و ستمی که در حقشان روا می شد آگاه نبودند، حتی واژه ای بنام حقوق زن به گوششان ناآشناست، خلاصه آنکه سرشار بودم از گفتن درد و شنیدن مرهمی برای دردهایم که همچنان می توان امیدوار بود به آینده، با تلاش و مبارزه مستمر حتی از فرسنگ ها دورتر از مرزهای کشورم .
در جلسه از همه جا و همه چیز در مورد زنان صحبت کردیم ، از خشونتی که علیه تو میشود ، از بی عدالتی ها ، از قانونی که بی قانونی را برای تو دامن زده .از روند تکامل و پیشرفت جوامع و تو نخواستی از قافله عقب بمانی . وتو به دنیای اطرافت با حسرت می نگریستی .
از سرزمین نابرابریها گفتیم ، ازتلاشی که به بهای زندان و شکنجه و محرومیت از فعالیت های اجتماعی جهت تغییر و اصلاح قانون در جریان است ،قانونی که می بایست بالاتر از فرهنگ ما باشد ، چرا که قانونی که یک پله بالاتر از فرهنگ آن جامعه باشد باعث رشد وتعالی آن جامعه میگردد . ولی متاسفانه در ایران قانون از فرهنگ و موقعیت زنان عقب تر است که به نوبه خود باعث پسرفت بیشتر فرهنگی ما نسبت به تعالی سایر فرهنگ ها در دیگر جوامع شده است.
اکنون زمان آن فرارسیده است که قوانینی برای تو وهمجنسانت وضع شود تا به واسطه آن، زنان و مادران و دختران ما، در شرایطی یکسان، توانایی ها و استعدادهای خود را شکوفا سازند تا مادران و پدران ما به نوبه خود از میوه های این شکوفایی بهره مند گردند و بطور مداوم بخاطر آوریم که موضوع استیفای حقوق زنان ، فقط مربوط به امور زنان نیست ، بلکه مربوط به تمام امور زندگی ماست .
با تامل در مطالب عنوان شده می توان گفت ، که فعالیت انجمن هایی از جمله انجمن زنان مونترال یک واقعیت عینی است که میخواهد به شکلی ، حیاتش تداوم یابد وتثبیت شود. و شایسته است که بمنظور " تثبیت و استقرار " اینگونه انجمن ها انبوه داوطلبان جذب شوند تا این ساختار بتواند بر پای خود بایستد و نمونه آن سبب ساز تولد نهادهای پایدار در جامعه مدنی کشور باشد.
سخن بسیار است و مجال کم ولی تا دنیا بر قرار است سایه پرعظمت تو بر روی زمین گسترده خواهد بود. نسلها از پی هم آمده و خواهند رفت ولی ریشه های تو عمیق و عمیقتردر دل جاودانگی زنده خواهد بود. ای حضور زندگی ، به سر رسد زمان بندگی .
تا اینکه یک روز چشمم به بخش اگهی های مجله هفته افتاد و متوجه شدم که انجمنی بنام انجمن زنان مونترال وجود دارد ولی فقط با ذکر آدرسی. کنجکاوانه تلفن را برداشتم وبا مجله هفته تماس گرفتم و ازشون خواستم اگر شماره ای از این انجمن دارند در اختیارم بگذارند.آقائی از آنطرف خط اعلام کردند در صورت کسب شماره ای با من تماس خواهند گرفت ... چند روزی گذشت ولی خبری از ارسال شماره تلفن نشد . فهمیدم که باید خودم پیگیر باشم بهمین دلیل مجددن با مجله تماس گرفتم وخوشبختانه پس از پیگیری، همانروز شماره ای به من داده شد . دیگر درنگ نکردم وبلافاصله با شماره مذکور تماس گرفتم وخانمی با صدای مهربان و دلنشین که حکایت از میانسالی وی داشت ، جواب تلفن را داد و منهم از فرصت استفاده کردم وسئوالات متعددی از ایشان پرسیدم و اولین چیزی که برای آن اشتیاق داشتم ،دیدار این جمع نازنین از زنان ایرانی مقیم مونترال بود .
بنابراین زمان و مکان جلسه را یادداشت نمودم و تا زمان برگزاری جلسه انجمن لحظه شماری میکردم . شاید بپرسید چرا لحظه شماری ؟ لحظه شماری برای اینکه ، بگویم از آنچه که در طی این سالهای آخری که در وطن بودم ، چه جورها وستم هائی که بر خواهران و مادران من برفت ،سرگذشت غم انگیز بخش عظیمی از زنان وطنم که از ظلم و ستمی که در حقشان روا می شد آگاه نبودند، حتی واژه ای بنام حقوق زن به گوششان ناآشناست، خلاصه آنکه سرشار بودم از گفتن درد و شنیدن مرهمی برای دردهایم که همچنان می توان امیدوار بود به آینده، با تلاش و مبارزه مستمر حتی از فرسنگ ها دورتر از مرزهای کشورم .
در جلسه از همه جا و همه چیز در مورد زنان صحبت کردیم ، از خشونتی که علیه تو میشود ، از بی عدالتی ها ، از قانونی که بی قانونی را برای تو دامن زده .از روند تکامل و پیشرفت جوامع و تو نخواستی از قافله عقب بمانی . وتو به دنیای اطرافت با حسرت می نگریستی .
از سرزمین نابرابریها گفتیم ، ازتلاشی که به بهای زندان و شکنجه و محرومیت از فعالیت های اجتماعی جهت تغییر و اصلاح قانون در جریان است ،قانونی که می بایست بالاتر از فرهنگ ما باشد ، چرا که قانونی که یک پله بالاتر از فرهنگ آن جامعه باشد باعث رشد وتعالی آن جامعه میگردد . ولی متاسفانه در ایران قانون از فرهنگ و موقعیت زنان عقب تر است که به نوبه خود باعث پسرفت بیشتر فرهنگی ما نسبت به تعالی سایر فرهنگ ها در دیگر جوامع شده است.
اکنون زمان آن فرارسیده است که قوانینی برای تو وهمجنسانت وضع شود تا به واسطه آن، زنان و مادران و دختران ما، در شرایطی یکسان، توانایی ها و استعدادهای خود را شکوفا سازند تا مادران و پدران ما به نوبه خود از میوه های این شکوفایی بهره مند گردند و بطور مداوم بخاطر آوریم که موضوع استیفای حقوق زنان ، فقط مربوط به امور زنان نیست ، بلکه مربوط به تمام امور زندگی ماست .
با تامل در مطالب عنوان شده می توان گفت ، که فعالیت انجمن هایی از جمله انجمن زنان مونترال یک واقعیت عینی است که میخواهد به شکلی ، حیاتش تداوم یابد وتثبیت شود. و شایسته است که بمنظور " تثبیت و استقرار " اینگونه انجمن ها انبوه داوطلبان جذب شوند تا این ساختار بتواند بر پای خود بایستد و نمونه آن سبب ساز تولد نهادهای پایدار در جامعه مدنی کشور باشد.
سخن بسیار است و مجال کم ولی تا دنیا بر قرار است سایه پرعظمت تو بر روی زمین گسترده خواهد بود. نسلها از پی هم آمده و خواهند رفت ولی ریشه های تو عمیق و عمیقتردر دل جاودانگی زنده خواهد بود. ای حضور زندگی ، به سر رسد زمان بندگی .
ارادتمند شما مریم
۱ نظر:
بسیار زیبا نوشتی مریم جان .
ارسال یک نظر